بسم الله الرحمن الرحیم


در مقدمه توضیحاتی کلی درباره ی روند نقد داده شد. در ادامه مایکل شرمر به طور کامل دروغ های بن استین را آشکار می کند. مجددا اعلام می کنم که انتشار این مطالب به معنای تایید عقاید نگارندگان آن ها نیست (تصویر: مایکل شرمر).

به ادامه مطلب مراجعه کنید.


 در سال 1974 من (مایکل شرمر) در دانشگاه Pepperdine (همان دانشگاهی که در آن سخنرانی بن استین ایراد می شود) ثبت نام کردم؛ به عنوان یک مسیحی زاده و کسی که داروینیسم و نظریه ی تکامل را رد می کند، آن هم نه به این دلیل که دانشی در مورد این موضوع داشته باشد زیرا چیزی از آن نمی دانستم؛ بلکه به این دلیل که فکر می کردم باور به خدا و پذیرش درستی کتاب مقدس، ایجاب می کند که خلقت گرا باشم.


 اطلاعات مقدماتی من در مورد فرگشت، برگرفته از مطبوعات خلقت گرا بود. در نهایت هنگامی که طی تحصیل خود یک واحد نظریه ی تکامل را گذراندم، دریافتم که فریب خورده بودم. آن چه من در مقابل خود دیدم، حجم عظیمی از شواهد چندین علم شامل زمین شناسی، دیرینه شناسی، جغرافیای زیستی، جانور شناسی، گیاه شناسی، آناتومی مقایسه ای، زیست شناسی مولکولی، ژنتیک و جنین شناسی بود که نشان می دادند تکامل رخ داده است.


 این برای من کمی مضحک بود که مستند ضد تکاملی بن استین، با سخنرانی وی خطاب به گروهی دانشجوی متعصب دانشگاه Pepperdine آغاز می شود و ظاهرا در حال انداختن آن ها را در همان دامی است که من افتاده بودم. بن استینی که بازیگر، میزبان مسابقات تلویزیونی و نویسنده متون سخنرانی ریچارد نیکسون (رییس جمهور سابق آمریکا) بوده است.


 اما این دانشجویان نبودند که در دام بن استین افتادند. اساتید زیست شناسی دانشگاه Pepperdine به من اطمینان دادند که بیشتر دانشجویان مسیحی آن ها نظریه ی تکامل را کاملا پذیرفته اند. پس چه کسانی بودند که این سخنرانی ضد علم بن استین را در آغوش کشیدند؟ پاسخ این است: غیر دانشجویان. لی کتس (Lee Kats)، نایب رییس پژوهش و کرسی علوم طبیعی در دانشگاه Pepperdine، می گوید: "شرکت تولید کننده این فیلم به استفاده از امکانات پرداخت تا نشان دهد فیلم را در محوطه ی دانشگاه ما گرفته اند." اما "شرکت سازنده نگران بود که مخاطب کافی نداشته باشد. به همین دلیل به افرادی غیر از دانشجویان روی آوردند. این افراد می بایست ثبت نام می کردند و به گزارش یکی از اعضای کادر آموزشی، بیش از دو یا سه دانشجوی Pepperdine در میان حاضران وجود نداشت. سخنرانی آقای استین درباره ی آن موضوع، چیزی نبود که توسط دانشگاه حمایت شده باشد." و این تنها یکی از جنبه های عدم صداقت در مستند اخراج شده (expelled) است.


 بن استین به دفتر من آمد تا درباره ی موضوع علم و دین در فیلمی به نام "تقاطع"، با من مصاحبه کند. من همان موقع متوجه شدم که اتفاقی در پشت پرده در حال رخ دادن است؛ زیرا اولین سوال وی این بود که: "آیا فکر می کنی کسی به دلیل ابراز دیدگاه های مخالف باید اخراج شود یا نه؟" من استین را تحت فشار قرار دادم تا بیشتر توضیح دهد: "چه کسانی اخراج شده اند؟ چه موقع، به چه دلیلی و از کجا؟" طبق تجربیات من، مردم معمولا به دلایلی مانند فشار های مالی و کمبود بودجه، عدم شایستگی یا عدم رعایت قوانین یک قرارداد اخراج می شود. استین در نهایت نظر مرا در مورد افرادی پرسید که به دلیل استناد به طراحی هوشمند اخراج شده اند. من پاسخ دادم که می دانم هیچ شواهدی وجود ندارد که نشان بدهد چنین اخراجی رخ داده است.


 این دیدار به ظاهر معصومانه، هنگامی که مصاحبه ی من ناگهان از آن جا قطع شود، تبدیل به اقرار بی اطلاعی من می شود و این اتفاق افتاد. هنگامی که پیش نمایش مستند اخراج شده (expelled) را در انجمن ملی سینماگران مذهبی دیدم، دریافتم که موضوع محوری فیلم یک تئوری توطئه است درباره ی تلاش سازمان یافته ای که طراحی هوشمند را از کلاس های درس و فرهنگ آمریکایی دور نگه می دارد (گفتنی است که هدف فیلم مذکور در درجه ی اول گروه های مذهبی و محافظه کار هستند).


 ادعا های بن استین، بر پایه ی یک مقاله، نوشته ی استیفن مایر، استوار است. مایر (Stephen Meyer) از چهره های مشهور طراحی هوشمند، اندیشکده ی انستیتو دیسکاوری (از مراکز مهم خلقت گرایان و ضد داروینیست ها) و استاد دانشگاه محافظه کار میسیحی به نام دانشگاه آتلانتیک پالم بیچ است. مقاله ی مایر با عنوان "منشا اطلاعات زیست شناختی و رده بندی های تاکسونی بالاتر" به تاریخ ژوئن 2004 در "مقالات انجمن زیست شناسی واشنگتن (Proceedings of Biological society of Washington)" منتشر شد.


 از آن جایی که برخی از اعضای این سازمان، اظهار ناخرسندی کردند، شورای مدیران انجمن، طی اطلاعیه ای توضیح دادند: "بر خلاف هنجار های رایج مقاله نویسی، این مقاله بدون آن که توسط سردبیر دیگری بررسی شود، منتشر شد. کل فرایند بررسی مقاله توسط استرنبرگ (Sternberg peer review controversy) مدیریت شد (ریچارد استرنبرگ از حامیان این مقاله و طراحی هوشمند است- مترجم). شورای متشکل از صاحب منصبان، نمایندگان منتخب، مدیران سابق و همکاران سردبیر، معتقد است که این مقاله برای انجمن نامناسب است."  به عبارت دیگر، از آغاز بیشتر این هیاهو های بن استین بر اساس هیچ بوده است.


 اما چگونه این مقاله منتشر شد؟ ریچارد استرنبرگ، مدیر سردبیران نشریه، در همان زمان اظهار کرد: "این امتیاز متعلق به من بود که انتخاب کنم چه کسی روی مقاله کار کند؛ و چون من در میان سردبیر ها واجد شرایط بودم، خودم را انتخاب کردم." اما چه چیزی استرنبرگ را واجد شرایط کرده بود تا خود را انتخاب کند؟ شاید این موقعیت او در "انجمن بین المللی پیچیدگی، اطلاعات و طراحی (International Society of Complexity, Information and Design)" بوده است؛ انجمنی که طراحی هوشمند را ترویج می کند. یا شاید هم حضور خودش در تحریریه ی نشریه ی خلقت گرای "Occasional Papers of Baraminology Study Group" بوده است. یا شاید دلیل حقیقی آن انتخاب این بود که او یکی از امضا کنندگان اظهارنامه ی "100 دانشمندی که به داروینیسم شک دارند" در انستیتو دیسکاوری است (درباره ی این پروژه در آینده توضیحاتی خواهم داد- مترجم).


 مقاله ی مایر، نخستین مقاله ی مرتبط با طراحی هوشمند است که در یک نشریه ی همتراز خوانی منتشر شده است؛ اما این مقاله آن قدر که با دیرینه شناسی سر و کار دارد، کمتر با سیستماتیک، یا تاکسونومی که تخصص استرنبرگ است سر و کار دارد. بنابراین بسیاری از اعضای انجمن، از استرنبرگ، برای همتراز خوانی و بررسی مقاله شایسته تر بودند. در واقع دست کم سه نفر در انجمن زیست شناسی واشنگتن، در مورد بی مهرگان عصر کامبرین که در مقاله ی مایر مورد بحث بود، تخصص داشتند اما انتخاب نشدند. در مقاله ی مذکور، مایر ادعا می کند که: "انفجار کامبرینی جانداران سخت پیکر پیچیده که 500 میلیون سال پیش رخ داد، نمی تواند با تحول تدریجی داروینی توجیه شود." در حقیقت چیزی که زمین شناسان با نام انفجار کامبرین از آن یاد می کنند، برای خلقت گرایان معنای "آفرینش ناگهانی" می دهد: پس از 400 میلیون سال خالی بودن زمین، خداوند در های آسمان را گشود و تریلوبیت ها را از عدم وارد هستی کرد.


 اما در واقعیت، دونالد پروترو (Donald Prothero)، دیرینه شناس، در کتاب سال 2007 خود با عنوان "فرگشت: فسیل ها چه می گویند و چرا اهمیت دارند؟(Evolution: What the Fossils say and Why it matters)" توضیح می دهد: "در مورد اغلب فسیل های بی مهرگان، همگی با هم در چینه (لایه رسوبی که فسیل در آن جا قرار می گیرد) مربوط به دوره ی کامبرین ظاهر نشدند؛ بلکه در میان چینه هایی با فاصله ی 80 میلیون سال از هم قرار گرفته بودند. به سختی می توان آن را یک انفجار ناگهانی نامید. گروه های دیگری از فسیل ها ده ها میلیون سال زودتر از بقیه ظاهر شده اند. پیش از انفجار کامبرین یک دوره ی طولانی و آهسته برای افزایش فراوانی بی مهرگان سخت پیکر وجود داشته است." 


 به هر حال، بن استین به دیرینه شناسی یا هر علم دیگری در این حوزه، علاقه ای ندارد. تمرکز او بر روی اتفاقی است که برای استرنبرگ افتاد. او در فیلم به صورت یک  قربانی آزادی بیان شناخته می شود! بن استین در سخنرانی مضحک خود می گوید: "در نتیجه ی انتشار مقاله ی مایر، دکتر استرنبرگ خود را در مقابل یک لشکر کشی بزرگ دید که شهرت او را لکه دار کردند و اعتبار او را نابود کردند." و از استرنبرگ نقل می کند: "پس از انتشار مقاله ی مایر، اوضاع به گونه ای خصومت آمیز تغییر کرد. آن ها از من اجتناب می کردند و مرا بی اعتبار می دانستند." او همچنین علیه موزه ی ملی تاریخ طبیعی اسمیتسون ادعا می کند که به دلیل اعتقادات مذهبی اش مورد آزار و اذیت قرار گرفته است. او به استین می گوید: "من به عنوان تروریست فکری شناخته شدم."

 در آگوست 2005، ادعا های او رد شد. به نقل از جاناتان کدینگتون (Jonathan Coddington)، سوپروایزر موزه ی اسمیتسون، او مورد تبعیض قرار نگرفت، هرگز نادیده گرفته نشد و حتی در استخدام موزه هم نبود.



ریچارد استرنبرگ؛ ادعا های او مبنی بر اخراج شدن و مورد آزار قرارگرفتن دروغ بود!


 سایر افراد موجود در مستند اخراج شده (Expelled) داستان مشابهی دارند. انسان شناس زیستی، یوجین اسکات و همکاران خستگی ناپذیر وی در مرکز ملی آموزش علم، در سایت Expelled exposed، یکایک این افراد را به تفصیل پیگیری کرده اند. مثلا ستاره شناس گوییلرمو گنزالز (Guillermo Gonzalez) هرگز در دانشگاه شهر ایمز ایالت آیووا، استادی دائمی (Tenure) نداشته است؛ اما در فیلم با عنوان یک قربانی به تصویر کشیده می شود که به سبب نوشتن کتاب موید طراحی هوشمند به نام "سیاره ی ممتاز (Privileged planet)"، از استادی محروم شده است.

 همانطور که اسکات به من گفت: "اعطای استادی دائمی بر پایه ی سنجش سوابق تحصیلی هفت سال گذشته ی فرد، در یک موسسه است." بر خلاف ظاهر، گنزالز پیش از نقل مکان به ایالت آیووا، دانشمند پرکاری نبوده است. اسکات می گوید: "آثار منتشر شده ی گنزالز، با شکست مالی مواجه شده بودند. او دو کمک مالی دریافت کرده بود- که یکی را از بنیاد جان تمپلتون برای نگارش کتاب سیاره ی ممتاز دریافت کرده بود. او دانشجویان زیادی نداشته است و همین تعداد دانشجو نیز هیچگاه مدرک تحصیلی خود را دریافت نکردند. افراد زیادی به دلایلی مشابه شرایط گنزالز، استادی دائم دریافت نکرده اند."


 در هر دپارتمان، استادی دائم امری مهم است؛ زیرا اساسا به این معناست که دارنده ی آن در مدت حیات خود در استخدام آن دپارتمان است. تصمیم گیری برای اعطای استادی دائم به ستاره شناسان، بر پایه ی تعداد و کیفیت مقالات علمی منتشر شده، اعتبار نشریه ای که مقالات در آن منتشر شده اند، تعداد کمک های مالی دریافتی، تعداد دانشجویانی که تحصیلات خود را تکمیل کرده اند، زمانی که به رصد با تلسکوپ اختصاص می دهند و علاقه مندی به هر یک از این فعالیت ها استوار است. این شرایط نشان می دهند که نامزد مورد نظر پتانسیل ادامه ی کارکرد مفید خود را دارد یا نه. جرجی جئوفروی، رییس ایالت آیووا می گوید: "در ده سال گذشته، چهار تن از 12 نامزدی که برای بررسی شدن به دپارتمان فیزیک و ستاره شناسی آمده بودند، استادی دائم دریافت نکردند." گنزالز یکی از آن ها بود که به دلایل مناسبی این مقام را دریافت نکرد. بر خلاف ادعای بن استین، که سوابق او را درخشان می نامد.


 آزار دهنده تر از این تحریف های مستند اخراج شده، تز دیگری است که می گوید داروینیسم به نحو اجتناب ناپذیری به بی خدایی، کمونیسم و فاشیسم می انجامد و داروینیسم باید به دلیل هولوکاست و کشتار یهودیان توسط نازی ها سرزنش شود. این درست بر خلاف این حقیقت است که صد ها میلیون انسان مومن و مذهبی، نظریه ی تکامل را کاملا پذیرفته اند. بن استین ادعا می کند که ما در یک جنگ عقیدتی میان یک جهان بینی طبیعی و علمی، که به اردوگاه های کار اجباری استالین و اتاق های گاز هیتلر می انجامد، و یک جهان بینی ماوراء الطبیعی که به آزادی، عدالت و سبک زندگی آمریکایی می انجامد، قرار گرفته ایم! جلوه های بصری هیچ شکی در عواطف بیننده باقی نمی گذارد که داروینیسم آمریکا را به سوی باتلاق بی اخلاقی سوق می دهد و ما با داروینیسم به سوی دوزخ می رویم.


 گزیده ی مصاحبه با دانشمندان، که با زیرکی ویرایش شده اند، همراه با کلیپ های سیاه و سفید متنوع از جنایات، برای تحقق این هدف استین دست به دست هم داده اند: اراذلی که در حال ضرب و شتم یک فرد بی بنیه ی 98 پوندی هستند، نیکیتا خروشچف که در حال کوبیدن مشت خود بر میز است، مردم آلمان شرقی که در حین تلاش برای بالا رفتن از دیوار برلین دستگیر شده اند، کوره های آدم سوزی به جا مانده از نازی ها و قربانیان هولوکاست که با بولدوزر در گور های دسته جمعی تخلیه می شوند. این تبلیغات غرور ژوزف گوبلز را هم بر می انگیزد.


 این که نازی ها دیدگاهی از داروینیسم اجتماعی را که توسط ارنست هکل پیشنهاد شده بود، با طرح "بقای شایسته ترین نژاد" تطبیق دادند، کاملا درست است؛ اما این منطق تنها در خدمت توجیه یهودستیزی است که از قبل در فرهنگ اروپایی نهادینه شده بود. چون بن استین یهودی است، یقینا با قتل عام های یهودیان، پیش از پیدایش داروینیسم آشناست و نیز می داند که مردم آلمان، به قول دنیل گلدهاگن (Daniel Goldhagen)، دانشمند علوم سیاسی هاروارد، "جلادان آماده به خدمت هیتلر" بودند (این عنوان کتاب گلدهاگن است که جنجال بسیاری بر انگیخت و مورد نقد نویسنده ی یهودی، نورمن فینکلشتاین قرار گرفت- مترجم).


 هنگامی که بن استین با من مصاحبه می کرد و نظرات مرا درباره ی تاثیر داروینیسم بر فرهنگ می پرسید، به نظر می رسید که به گونه ای شگفت آور، غافل از استفاده ها و سو استفاده های ایدئولوژی های سیاسی و اقتصادی طیف های مختلف، از داروینیسم است. چون او یک اقتصاد دان محافظه کار شناخته شده است (و چون من نیز به تازگی کتاب خودم تحت عنوان The Mind of Market را تمام کرده ام و در یکی از فصل های آن به مقایسه ی دست نامرئی آدام اسمیت با انتخاب طبیعی داروینی پرداخته ام)، به وی یادآور شدم که صنعتگران اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، برای آن که باور های خود را پیرامون اقتصاد آزاد کاپیتالیستی (لسه فر) توجیه کنند، تحت عنوان "بقای شایسته ترین شرکت" دست به دامان داروینیسم اجتماعی شدند. و اخیرا نیز، اشاره کردم که مدیر عامل شرکت انرژی انرون (Enron)، جفری اسکیلینگ، گفت که کتاب محبوب وی در هنگام تحصیل در دانشکده ی تجارت هاروارد، کتاب ژن خودخواه ریچارد داوکینز بوده است. نسخه ای از داروینیسم که اسکیلینگ آن را بد تفسیر کرده است. تئوریسین های علمی نمی توانند مسئول بدفهمی های غیر علمی دیگران باشند.


 کلیشه ی پایانی در مستند اخراج شده (Expelled)، توسط بن استین چند بار با گچ روی تخته سیاه یک کلاس نوشته می شود: در داروینیسم شک نکنید. کسی که می پندارد که دانشمندان به داروینیسم و تکامل زیستی شک نمی کنند، هیچگاه به یک کنفرانس علمی نرفته است. مثلا در اجلاس جهانی تکامل که مورخ ژوئن 2005 در جزایر گالاپاگوس برگزار شد، من شاهد بحث و جدلی غنی در مورد یک نظریه ی علمی بودم. ویلیام اسکوف (William Schopf) دیرینه شناس دانشگاه کالیفرنیا توضیح داد که : "ما روی هم رفته می دانیم که ترتیب پیدایش حیات چگونه بوده است؛ این که حیات ابتدا میکروبی و تک سلولی بوده است و این که دنیای RNA پیش از دنیای DNA-پروتئین وجود داشته است... اما نمی دانیم که محیط اولیه ی این رویداد ها دقیقا چگونه بوده اند، نمی دانیم که شیمی دقیق واکنش هایی که به حیات انجامیدند، چیست و هیچ دانشی در مورد حیات پیش از RNA نداریم."


 زیست شناس دانشگاه استانفورد، جوآن روگاردن (Joan Roughgarden)، اظهار کرد که نظریه ی انتخاب جنسی داروین، مبنی بر انتخاب جفت های زیباتر و قوی اندام تر توسط ماده ها غلط است. لین مارگولیس (Lynn Margulis)، زیست شناس دانشگاه ماساچوست، با قلدر خواندن نئو داروینیست ها، گفت که "داروینیسم مرده است... هنگامی که دریافتم که نئو داروینیست نیستم، این مانند اعتراف به قتل بود." مارگولیس توضیح می دهد: "تغییرات تصادفی در DNA به تنهایی به گونه زایی نمی انجامند. درون هم زیستی، یک منشا تکاملی مهم در تغییر یوکاریوت هاست."


 زیست شناس تکاملی دانشگاه کورنل، ویلیام پرووین (William Provine)، یازده ایراد نظریه ی تکامل را ارائه می کند که بدین شرح است: "انتخاب طبیعی موجب سازگاری، یا انتشار یک ژن در یک جمعیت نمی شود، یا به طور کلی هیچ کاری نمی کند. این ها نتیجه ی عوامل اختصاصی خستند: تغییرات وراثتی، عوامل تکوینی، عوامل اکولوژیکی و جمعیت شناختی است. انتخاب طبیعی نتیجه ی این علل است و به تنهایی یک عامل مستقل نیست. این یک مکانیسم نیست."


 بر خلاف تردید های عمومی در مورد داروینیسم و نئو داروینیسم، اسکوف، روگاردن، مارگولیس و پرووین هیچ یک مورد اذیت و آزار قرار نگرفتند، منزوی نشدند و یا حتی اخراج نشدند. چرا؟ زیرا همه ی آن ها علمی عمل می کردند نه مذهبی. تردید در داروینیسم  یا هر گرایش علمی دیگری کاملا خوب است، اما تا زمانی که راهی برای آزمایش ادعای شما وجود داشته باشد. در مقابل، خلقت گرایان و طرفداران طراحی هوشمند، علاقه ای به رویکرد علمی ندارند. ویلیام دمسکی (William Dembsky)، ریاضیدان و فیلسوف مدرسه ی علوم دینی Southwestern Baptist، از اشخاص کلیدی فیلم ضد تکاملی بن استین، در سخنانی که در انجمن ملی سینماگران مذهبی ایراد می کند، می گوید: "طراحی هوشمند، این امکان را برای ما فراهم می کند که توسط یک خدای خیرخواه خلق شده باشیم... و اگر چیزی وجود داشته باشد که به عقیده ی من مانع رشد مسیح به عنوان حاکم مطلق روح و نیز مانع پذیرش کتاب مقدس و مسیح توسط مردم شده باشد، دیدگاه طبیعت گرایانه ی داروین است."


 چه هنگام مردم خواهند آموخت که طبیعت گرایی داروین ابدا کاری با ماوراء الطبیعه ی مذهبی ندارد؟ و خواهند آموخت که درک فرایند های ماورای طبیعت با روش های طراحی شده ای که محدود به عوامل طبیعی اند، غیر ممکن است؟



بخش اول نقد ها به پایان رسید. قابل ذکر است که بخش هایی بسیار کوچک از متن اصلی که مربوط به اعتقادات شخصی نگارنده، یعنی مایکل شرمر، هستند ترجمه نشده اند اما می توانید با مراجعه به Scientific American این بخش ها را مطالعه کنید.


ضمنا استفاده از مطلب تنها با ذکر نام "وبلاگ زندگی و علم" به عنوان منبع مجاز است.


 بخش های مربوط:

 مقدمه

 بخش 2: اخراج شده: صداقت مجاز نیست

 بخش 3: 6 چیز که بن استین نمی خواهد درباره اخراج شده بدانید