پیشتر در پستی به بحث فعالیت های داروین ستیز پرداخته بودیم و توضیحات کلی درباره آن داده بودیم. اخیرا تبلیغاتی دیگر منتشر شده است که رسیدگی به آن ها با توجه به توضیحات قبلی لازم به نظر می رسد. ضروری است به خوانندگان محترم یادآوری شود حتما پست پیشین را مطالعه بفرمایند.


به ادامه مطلب مراجعه کنید.


 به نظر می رسد نگارنده متن جدید و متن سابق و چندین متن دیگر که به زیست شناسی تکاملی حمله کرده بودند، یک نفر باشند؛ لحن مغرضانه و تهاجمی نوشته، در هر دو به یک شکل بروز کرده است:


"در این متن به طور مختصر مروری میکنیم بر تعداد زیادی از کنفرانس‌های بین المللی و همچنین مقالات ژورنال‌های علمی که از سال 2006 تا 2017 به صراحت ناکارآمدی نئوداروینیسم (جهش‌های تصادفی, انتخاب طبیعی) و ژن خودخواه را اعلام کردند..."


 مجددا خلط میان مکانیسم های تکاملی و پارادایم داروینی مشاهده می شود. چنانچه که در پست قبلی اشاره شد، تلفیق گسترش یافته خود جزئی از پارادایم داروینی است. هم چنین، طرفداران آن، نه مخالفتی با دو مکانیسم یاد شده دارند و نه هیچ یک از مبانی نئو داروینیسم را طرد می کنند. نگارنده ژن خودخواه را در ردیف تلفیق مدرن آورده است. در نوشتار قبل، با چند مثال نشان داده شد که ژن محوری لازمه تلفیق مدرن نیست.


 از آن جایی که به نظریه ژن خودخواه و در ادامه به ریچارد داوکینز اشاره می شود، لازم است کمی هم با این ایده آشنا شویم. این نظریه که یکی از تفاسیر نظریه تکامل است، ژن ها را واحد انتخاب دانسته و رقابت واقعی را به ژن ها نسبت می دهد. در این دیدگاه جانداران در واقع به تعبیر داوکینز "ماشین حمل (vehicle)" ژن ها هستند. پرشور ترین دفاع از این ایده در (Dawkin, 1976) است.


 ژن خودخواه تنها تفسیر از نظریه تکامل نیست. در واقع تمایل بسیاری از دانشمندان خلاف این نظریه است. برخی همچون ارنست مایر، که از مخالفان این ایده بود، از نظر تاریخی ژن محوری را غیر داروینی می دانستند. چنانچه که در مصاحبه با edge می گوید:


 "افرادی مانند داوکینز در انگلستان که هنوز فکر می کنند ژن هدف انتخاب است، از نظر شواهد اشتباه می کنند... نظریه اساسی داوکینز مبنی بر این که ژن واحد تکامل است، به طور کلی داروینی نیست."


 یا گولد حملات شدیدی به ژن خودخواه دارد: "تفاوتی ندارد که داوکینز چقدر برای ژن ها قدرت قائل شود، چیزی هست که نمی تواند به آن ها نسبت دهد: مشاهده پذیری مستقیم ژن ها برای انتخاب طبیعی... (Gould, 1992)".


 نقل قول های مشابهی از طرفداران انتخاب در سطوح چندگانه نیز وجود دارد. در این جا نیازی نیست که به بحث های تخصصی تری پیرامون این اختلافات بپردازیم، اما خوانندگان لازم است به یاد داشته باشند که تلفیق مدرن، ضرورتا چنین دید ژن محوری نسبت به تکامل را ایجاب نمی کند. هم چنین هیچ یک از ارجاعات نگارنده اشاره ای به ناکارآمدی داروینیسم یا جهش و انتخاب طبیعی ندارند.


"در آخرین نشست آکادمی علمی بریتانیا که اواخر 2016 برگذار شد, کشفیات جدید زیست شناسی و به ویژه ناکارآمدی نئوداروینیسم, مورد بحث قرار گرفت. اما بین سال‌های 2006 تا 2016 چه اتفاقاتی در جامعه‌ی علمی رخ داد که منجر به برگذاری این نشست شد؟ در اینجا مروری میکنیم بر کنفرانس‌های بین المللی و مقالات ژورنال‌های علمی که در این 10 سال اعلام کردند نه تنها جهش‌های تصادفی و انتخاب طبیعی در پیدایش موجودات زنده تاثیری ندارند بلکه شکل‌گیری موجودات زنده هدفمند و به دور از تصادفی بودن است."


 در پست قبلی، به این موضوع که محتوای جلسات چه بود اشاره شد: موضوع، بررسی نیاز به تلفیق جدید و دلایل آن بود. همچنین هیچ گونه بحثی روی طرد جهش و یا انتخاب طبیعی وجود نداشت.


 نگارنده هم چنین ادعای پیشین خود را تکرار می کند: پیدایش تصادفی جانداران. هیچ یک از زیست شناسان تکاملی پیدایش جانداران را تصادفی نمی داند. پیشتر اشاره شد که چرا با وجود مکانیسم های تصادفی، تکامل زیستی یک فرایند غیر تصادفی است.


"دنیس نوبل ابتدا سال 2006 کتابی منتشر کرد با نام "موسیقی زندگی". همان‌گونه که از نام آن پیداست در این کتاب نشان داده شده است که پیدایش و شکل‌گیری موجودات زنده نه تنها محصول جهش‌های تصادفی نیست, بلکه شکل‌گیری موجودات زنده مانند یک موسیقی با معنا و هدفمند است..."


 نگارنده مکررا ادعای پیشین خود را تکرار می کند: پیدایش تصادفی جانداران ادعای کدام یک از تکامل گرایان است که نوبل قصد اقدام علیه آن را کرده باشد؟ کتاب یاد شده، در واقع در دفاع از نقش زیست شناسی سیستم ها (که تخصص خود نوبل می باشد) و حمله به ژن محوری نوشته شده است. از آن جایی که نویسنده تمام مسائل را خلط می کند، به سادگی ابهامات زیادی در متن دیده می شود: منظور از با معنا بودن و هدفمند بودن چیست؟ نوبل در کجا و چگونه و با چه تعریفی چنین اظهاراتی داشته است؟


 "از سال 2010 تا 2015 مقالات زیادی در ژورنال‌های علمی مختلف توسط دانشمندان برجسته از جمله خوده دنیس نوبل منتشر شد که همگی نشان دهنده‌ی ناکارآمدی ژن خودخواه و نئوداروینیسم(جهش‌های تصادفی و انتخاب طبیعی) بودند. به عنوان مثال در مقاله‌ای که توسط خوده دنیس نوبل سال 2011 در دپارتمان ژنتیک و آناتومی دانشگاه آکسفورد منتشر شد, تمام ادعاهای ریچارد داوکینز درباره‌ی ژن خودخواه بررسی و رسما اعلام شد که ژن خودخواه و نئوداروینیسم(جهش‌های تصادفی و انتخاب طبیعی) دیگر کارآمد نیستند..."


 مقاله مذکور (Nobel, 2011) پیرامون نقد و بررسی ژن محوری است. از آن جایی که نوبل مجددا تلفیق مدرن را ژن محور می داند، خوانندگان لازم است توضیحات ما را در پست قبلی و همین پست به خاطر داشته باشند. اما جالب ترین نکته این است که متن مقاله ابدا به بررسی جهش یا ناکار آمدی انتخاب نپرداخته است! از طرفی نوبل در این مقاله اشاره کرده است که نئو داروینیسم اولین بار توسط رمانس به کار رفته و در ابتدا ارتباطی با تلفیق مدرن نداشته است اما بعد ها به آن اطلاق شده است. چنانچه که اشاره شده بود، نئو داروینیسم با این نگاه تاریخی تلفیق گسترش یافته را نیز در برگرفته و پروفسور نوبل نیز نئو داروینیست محسوب می شوند.


"همچنین در کنفرانسی بین المللی که با حضور تعداد بسیار زیادی از دانشمندان برجسته جهان در چین برگذار شد, دنیس نوبل اعلام کرد که که اکنون در زیست‌‌شناسی انقلاب ایجاد شده است و ژن خودخواه و نئوداروینیسم(جهش‌های تصادفی و انتخاب طبیعی) دیگر کارآمد نیستند..."


 تکرار ادعای نگارنده، مجددا نشان می دهد که سهوا یا عمدا مشغول خلط میان مفاهیم است. البته همان طور که در پست قبل اشاره شد، نوبل گاهی در تعاریف دچار اشتباه و حتی تناقض می شود.


"انتشار این مقالات و کنفرانس‌ها( و مقالات دیگری که توسط سایر دانشمندان برجسته منتشر شد) منجر به ایجاد شکاف بزرگی بین دانشمندان حامی داروینیسم شد, به گونه‌ای که ژورنال نیچر در مقاله‌ای که یک سال بعد( 2014) منتشر کرد, اعلام کرد که بین دانشمندانی که قبلا حامی نئوداروینیسم(یا همان سنتز مدرن) بودند اکنون شکاف ایجاد شده و عده‌ای خواستار بازنگری فرگشت و روی کارآمدن مکانیزم‌های دیگری از جمله EES( گسترش سنتز) شدند. در این مکانیزم( گسترش سنتز) ارکان‌های اصلی نئوداروینیسم از جمله انتخاب طبیعی و جهش‌های تصادفی به حاشیه رفته و عملا به طراحی هوشمند نزدیک میشود(چنان‌ که خوده ژورنال نیچر در همین مقاله این موضوع را اعلام کرده است)..."


 اگر تا پیش از آن می توانستیم نگارنده را دچار اشتباه بدانیم، اکنون باید وی را مغرض بدانیم. مطالب ادعایی اصلا در مقاله نیچر وجود ندارند. مقاله مذکور (Laland et al, 2014) به موضوع اختلاف میان طرفداران تلفیق مدرن و تلفیق گسترش یافته می پردازد که هر دو گروه داروینیست هستند. نگارنده مجددا تلفیق مدرن و گسترش یافته را مکانیسم می داند در حالی که هیچ یک مکانیسم نیستند، بلکه نظریه اند. نکته مضحک تر این که نگارنده جهش و انتخاب را به حاشیه رفته تلقی می کند، در حالی که هر دو مکانیسم در تلفیق گسترش یافته حضور دارند اما با تفاوت هایی در نقش؛ برای مثال در این مدل گرچه جهش ها برای ایجاد تنوع ضروری اند، اما آغاز روند تکامل می تواند بدون جهش باشد (Laland et al, 2015). این ویژگی جدید به دلیل ایفای نقش مکانیسم های جدیدی مانند ساختار کنام است. هم چنین، همان طور که قبلا اشاره شد، این تجدید نظر ها به معنای ابطال تلفیق مدرن نبوده اند.


  اما جالب تر این که نگارنده متن را کاملا وارونه جلوه داده و می گوید تلفیق گسترش یافته به طراحی هوشمند نزدیک شده است! متن دقیقا بر عکس این اظهارات بی پایه را عرضه کرده است:


"Yet the mere mention of the EES often evokes an emotional, even hostile, reaction among evolutionary biologists. Too often, vital discussions descend into acrimony, with accusations of muddle or misrepresentation. Perhaps haunted by the spectre of intelligent design, evolutionary biologists wish to show a united front to those hostile to science...


 هنوز اشاره به تلفیق گسترش یافته غالبا منجر به واکنش های عاطفی و حتی تهاجمی میان زیست شناسان تکاملی می شود. اغلب بحث های حیاتی به رنجش، همراه با اتهام گیج کنندگی و سو تعبیر می انجامد. شاید تحت تاثیر طراحی هوشمند، زیست شناسان تکاملی قصد دارند جبهه متحدی را در برابر آن دشمنی و تخاصم علیه علم نمایش دهند..."


 جالب است که لالاند و همکاران اش که طرفدار تلفیق گسترش یافته هستند، طراحی هوشمند را دشمنی علیه علم معرفی کرده اند اما نگارنده تلفیق گسترش یافته را نزدیکی به طراحی هوشمند تلقی می کند!


"اما مجددا دنیس نوبل در یک مصاحبه با هافینگتون پست اعلام کرد که شواهد علمی به گونه‌ای هستند که دیگر نمیتوان سنتز مدرن را گسترش داد بلکه باید کاملا با چیز دیگری جایگزین شود. در این مصاحبه دنیس نوبل مکانیزم EES یا همان گسترش سنتز را به اندازه‌ی کافی کارآمد ندانست..."


 در مصاحبه فوق، همان اختلاف میان تلفیق گسترش یافته و تلفیق مدرن را شاهد هستیم. احتمالا نویسنده در مورد واژه extension دچار اشتباه شده است. مصاحبه کننده از نوبل درباره گسترش تلفیق مدرن (نه تلفیق گسترش یافته که مدل دیگری است) یا جایگزینی آن (با تلفیق گسترش یافته) می پرسد. از آن جایی که نوبل طرفدار جایگزینی تلفیق مدرن با تلفیق گسترش یافته است، به این سوال پاسخ مثبت می دهد:


"...My understanding is that you are now calling for the modern synthesis to be replaced.

Denis Noble: I would say that it needs replacing. Yes."


 اما در همین مصاحبه نکته ای هست که اغراض نویسنده را دوباره آشکار می کند.


"By “replacement” I don’t mean to say that the mechanism of random change followed by selection does not exist as a possible mechanism. But it becomes one mechanism amongst many others...


 منظورم از "جایگزینی" گفتن این نیست که مکانیسم تغییر تصادفی [منظور نوبل جهش است. چنانچه که در پست قبل اشاره شد وی تعریف خود خوانده ای از جهش دارد- مترجم] و به دنبال آن انتخاب، ممکن نیست وجود داشته باشند، بلکه مکانیسمی در کنار سایرین می شوند..."


 آیا نگارنده این بخش را ندیده است؟ یا نخواسته است ببیند؟ پاسخ به این سوال سخت به نظر می آید، اما یقینا اغراضی در این شکل از اطلاع رسانی دیده می شود.


"همچنین در مقاله‌ی مهم دیگری که دنیس نوبل سال 2015 در خوده ژورنال زیست شناسی منتشر کرد, ضمن تاکید بر ناکارآمدی نئوداروینیسم و موثر نبودن جهش‌های تصادفی و انتخاب طبیعی در پیدایش موجودات زنده,  مجددا به این موضوع پرداخته شد که آیا مکانیزم EES کارآمد است یا باید به طور کامل چیز دیگری جایگزین نظریه‌ی فعلی شود..."


 مجددا در مقاله مذکور (Noble, 2015) اشاره ای به ناکار آمدی مکانیسم های تکاملی وجود ندارد. از طرفی موضوع مقاله نقد تقلیل گرایی و ژن محوری است که سابقا مورد بحث قرار داده شد. ابهام دیگری که در متن وجود دارد، "چیز دیگری" است. این "چیز دیگر" چیست و در کجا توسط نوبل اظهار شده است؟


"ممکن است پرسیده شود که اگر نئوداروینیسم به طور کامل حذف شود و حتی مکانیزم EES(گسترش سنتز) که در آن جهش‌های تصادفی و انتخاب طبیعی به حاشیه رفته‌اند نیز کارآمد نباشد,  پس جایگزین آن‌ها چیست؟ پاسخ به این سوال را میتوان در کتابی که خوده دنیس نوبل سال 2016 منتشر کرد یافت. کتابی به نام " رقص با آهنگ زندگی "  که در این کتاب نیز همان‌گونه که از نامش پیداست دنیس نوبل توضیح میدهد که همه‌ی شواهد علمی نشان دهنده‌ی غیرتصادفی بودن و وجود معنا و هدفمندی کامل در زیست‌شناسی و پیدایش موجودات زنده است..."


 از آن جایی که درباره اشتباهات مکرر نگارنده در مفاهبم بار ها توضیح داده شده است، تنها به ابهام متن اشاره می کنیم که دوباره به معنا و هدفمندی اشاره دارد. این معنا و هدفمندی چه چیزی هستند؟ نوبل در کدام قسمت به این معنا و هدفمندی پرداخته است؟


"به طور خلاصه دنیس نوبل و تعداد زیادی از دانشمندان برجسته‌ی دنیا خواستار مکانیزمی هستند که به صراحت نشان دهد شکل‌گیری موجودات زنده نه تنها ربطی به جهش‌های تصادفی و انتخاب طبیعی ندارد, بلکه شکل‌گیری موجودات زنده مانند یک موسیقی, زیبا و هدفمند است. تا آنجا که حتی EES(گسترش سنتز) را که در آن جهش‌های تصادفی و انتخاب طبیعی به حاشیه رفته‌اند را هم کافی نمیدانند و خواستار مکانیزم دیگری هستند که بسیار واضح‌تر نشان دهنده‌ی هدفمندی و طراحی در زیست‌شناسی و پیدایش موجودات زنده باشد..."


 ریشه تمام غرض ورزی های نویسنده در همین جا آشکار می شود: طراحی هوشمند. در حالی که هیچ یک از منابع به طراحی هوشمند به عنوان نظریه ای جایگزین حتی اشاره نداشته، جای تعجب است که نگارنده تا این حد پیش می رود که تمام حقایق را به نفع نظریه ای غیر علمی مانند هوشمند تحریف کند.


 در این جا نقد این هجمه های بی اساس به پایان می رسد. در آخر، به عنوان یکی از مخاطبان برخی گروه ها و کانال های تلگرامی، که پژوهش و تحقیق درباره علم و حقیقت را دغدغه خود قرار داده اند، عاجزانه درخواست می کنم از انتشار این اکاذیب جلوگیری کرده و به این جنگ بی معنا علیه نظریه تکامل و داروینیسم پایان بدهند.


بازبینی: ظاهرا بحث کوچکی میان جری کوین (Jerry Coyne) و دنیس نوبل به وجود آمده است. پاسخ های پروفسور نوبل به کوین، موید محتوای این پست است. برای مثال ایشان در سایت خود به روشنی بیان کرده اند:


"...I argue that Darwin was (largely) right! See Darwinism, Enough said... It is a simple historical mistake to conflate Darwinism with Neo-Darwinism.


"من استدلال کرده که داروین (شدیدا) درست می گفت! صفحه داروینیسم را ببینید، به قدر کفایت گفته شده است... این یک اشتباه ساده تاریخی است که داروینیسم و نئو داروینیسم را به خطا خلط کنیم."


 و در صفحه داروینیسم اعلام کرده اند که:


"Does the 2013 article criticise Darwinism? No. Not really. In fact the main thrust of the article is a return to a less dogmatic view which is more in keeping with Darwin’s original ideas.


آیا مقاله 2013 من داروینیسم را نقد کرده است؟ نه، واقعا نه. در حقیقت، انگیزه اصلی مقاله بازگشت به دیدگاهی کمتر دگماتیک است که به ایده های ابتدایی داروین وابستگی بیشتری دارد."


 در صفحه ای نیز مستقیما دوری عقاید خود از طراحی هوشمند و خلقت گرایی را اظهار داشته اند:


"Both the creationists and the supporters of ID tend to take every example of a break with neo-Darwinism as a vindication of their views. Some have done the same with my article, despite the fact that I make it clear that I am arguing for a return to... Darwin's own ideas.


هم خلقت گرایان و هم حامیان طراحی هوشمند تمایل دارند که هر نمونه ای از شکست های نئو داروینیسم را حمایتی از دیدگاه های خود تلقی کنند. برخی کار مشابهی را با مقاله من انجام داده اند در حالی که تصریح کرده ام که به دنبال بازگشت به... آرای خود داروین هستم."


این اختلاف بین ادعای نگارنده و واقعیت بسیار عجیب است!


منابع:


Dawkins, R. 1976, The selfish gene, Oxford: Oxford University Press.


Gould, S.J. 1980, The panda's thumb: more reflections in natural history, 1992 edition, N.Y.: Norton, caring groups and selfish genes, p90.


Laland, K. et al, 2014, Does evolutionary theory need a rethink?, Nature.


Laland, K. et al, 2015, Extended evolutionary synthesis: its structure, assumptions and predictions, Proceedings of the royal society.


Noble, D. 2011, Neo- Darwinism, the modern synthesis and selfish genes: are they of use in physiology?, Journal of experimental physiology.


Noble, D. 2015, Evolution beyound neo- Darwinism: a new conceptual framework, Journal of experimental physiology.