بار ها و بار ها پیش آمده که در بحث های پیرامون تکامل زیستی، مکررا از استدلال "یا...درست است یا..." استفاده شده است. این پست که الهام گرفته از یکی از پست های وبلاگ نویس علمی، وسلی الزبری (Wesley Elsberry) می باشد، به بررسی این استدلال مغالطه آمیز می پردازد.

به ادامه مطلب مراجعه کنید.


 مغالطه ذوالحدین جعلی (false dichotomy) که معمای غلط (false dilemma) نیز نامیده می شود، به قیاس ذوالحدین شباهت دارد که استدلالی معتبر است. فرق آن ها این است که یکی از مقدمات ذوالحدین جعلی، نادرست است. این مغالطه مکررا در بحث های خلقت گرایی و تکامل گرایی به کار می رود:


مقدمه 1: یا خلقت درست است یا تکامل/داروینیسم.

مقدمه 2: تکامل/داروینیسم غلط است.

نتیجه: پس خلقت درست است.


 در بحث تکامل و طبیعت گرایی نیز این مغالطه متداول است:


مقدمه 1: جانداران یا به طور طبیعی ظهور یافته اند یا خالق آن ها را خلق کرده است.

مقدمه 2: ظهور حیات و تکامل آن به طور طبیعی رخ داده است.

نتیجه: پس جانداران را خالقی خلق نکرده است.


 درباره مثال دوم پیشتر توضیحاتی ارائه شده است بنابراین در این پست تمرکز خود را روی مثال اول می گذاریم. یکی از اشکالاتی که به ایده های خلقت گرا از جمله خلقت گرایی طراحی هوشمند گرفته می شود، ابطال ناپذیر بودن آن است. اخیرا یکی از حامیان طراحی هوشمند، دیوید کلینگهوفر، متنی را در ارتباط با ابطال پذیری طراحی هوشمند منتشر کرده است:


"می خواهید نظریه طراحی هوشمند را ابطال کنید؟ یک راه وجود دارد... یک شبیه سازی کامپیوتری قانع کننده -نه فریبکارانه- نشان دهید که افزایش اطلاعات زیست شناختی در انفجار کامبرین بتواند در غیاب دخالت یک هوش هدایت کننده، رخ دهد: نوعی حیات مصنوعی مانند آن چه در انفجار کامبرین دیدیم، بدون طراحی شدن."


 "ابطال پذیری"، مفهومی که سر کارل پوپر تعریف کرد، به کار بردن نفی تالی برای مفاهیم است. واقعا ساده است: اگر حدس شما، مستلزم پیامدی خاص باشد و کسی بتواند نشان دهد پیامد مورد انتظار شما درست نیست، آن گاه می توان با اطمینان گفت خود حدس شما درست نیست.


 در ایده ابطال پذیری هیچ مطلبی درباره این که پذیرش یک مفهوم، مفهومی دیگر را ابطال می کند وجود ندارد. این امر، یک کژفهمی رایج در حلقه های ضد تکامل است و چهره های مطرح طراحی هوشمند به وفور دچار این کژفهمی شده اند. باعث تعجب است که چرا حامیان طراحی هوشمند در فهم این موضوع تا این حد مشکل دارند. به نظر می رسد علت این کژفهمی، درگیر بودن با همین مغالطه ذوالحدین جعلی، و خلط کردن آن با بحث فلسفی ابطال پذیری است.


 بر اساس این دیدگاه غلط که آن را دیدگاه "دو مدلی" خواهیم خواند، تنها دو مدل ممکن وجود دارد: خلقت یا تکامل، و شواهدی علیه یکی از این دو مدل، از مدل دیگر حمایت می کند. این تصور تماما مهمل است و مهمل بودن آن دهه هاست که آشکار شده است.


 اجازه بدهید مثالی را بررسی کنیم. فرانسیسکو آیالا، به عنوان شاهد در پرونده "مک لین در برابر آرکانزاس" حضور داشت. وکیل بداقبالی به نام ویلیامز از وی درباره معنای دیدگاه دو مدلی پرسید. آیالا پاسخ داد: "حتما متوجه می شوید که اگر بدانیم شخصی، آقای ویلیامز نیست، هیچ الزامی هم وجود ندارد که شخص مورد نظر، آقای آیالا باشد!".


 کلینگهوفر گمان می کند که به چالش کشیدن نظریه تکامل، تاییدی است بر طراحی هوشمند زیرا به عقیده وی تنها دو مدل وجود دارد که یکی از آن ها درست است! گذشته از این که آیا انفجار کامبرین چالشی جدی برای نظریه تکامل است یا خیر، این موضوع کوچک ترین گامی در جهت تایید ادعای طراحی هوشمند نیست. وجه مغالطه آمیز استدلال وی همین جا نهفته است.


 ملاحظات فوق بیشتر در رابطه با شیوه استدلال حامیان طراحی هوشمند بود. برای اطلاعات بیشتر درباره ابطال پذیری و طراحی هوشمند، مقاله Dances with Popper را به قلم الزبری مطالعه کنید. همچنین پیرامون ادعای کلینگهوفر درباره انفجار کامبرین، سال 2003 دانشمندان دانشگاه میشیگان و موسسه فناوری کالیفرنیا، شبیه سازی هایی از حیات مصنوعی انجام دادند که نشان می داد اشکال پیچیده حیات چگونه می توانند تکامل یابند. برای اطلاعات بیشتر این خبر را بخوانید.


منابع:


خندان، علی اصغر، 1384، مغالطات، بوستان کتاب قم، ص 335.


وبلاگ شخصی الزبری؛ Confusion on falsifiablity still prevalent at Discovery Institute.