در سال های اخیر شاهد ورود موجی از تبلیغات علیه نظریه تکامل و داروینیسم به فضای کشور بوده ایم؛ چنانکه قبلا به یکی از این تبلیغات پرداخته شد. این که علت افزایش این حملات چه بوده است مورد بحث ما نیست، اما لازم به نظر می رسد با ازدیاد این فعالیت های ضد علمی، پاسخی داده شود.


به ادامه مطلب مراجعه کنید.


 قبل از بررسی چند نمونه، بهتر است تکلیف خود را با مخالفان داروینیسم (شاید بشود گفت داروین ستیزان!)  مشخص کنیم. این افراد چه کسانی هستند؟ پاسخ بسیاری از مردم این است که این مخالفت ها مذهبی اند اما حداقل آمار ها چیز دیگری می گویند. نظر سنجی های عمومی گالوپ در سال های 1982 و 1993، نشان می داد که در میان افرادی که به پیدایش غیر تکاملی انسان باور داشتند، تفاوت های جنسی، نژادی و مذهبی نقش نسبتا کمی وجود داشت در حالی که تفاوت در سطح تحصیلات بسیار بامعنا بود. 


تبلیغات علیه داروینیسم در غرب تا حد زیادی سیاسی است چنانچه که مرکز ملی علوم ایالات متحده در سال در کتاب "Science, evolution and creationism, 2008" آورده است که همچنان بحث بر سر آموزش تکامل در سخنرانی های عمومی و سیاسس داغ است (Wei et al, 2012). با این مقدمه، مشخص می شود این مباحث بیش از آن که علمی باشند، اهداف دیگری دارند.


 در ادامه به چند مورد از ادعا های مطرح شده می پردازیم و از آن جایی که به خود نوشته می پردازیم با هویت نویسندگان و نشر دهنگان ابدا کاری نخواهیم داشت. از طرف دیگر سوگیری های عقیدتی یا سیاسی آن ها نیز در این میان دخالت داده نمی شوند.


 در یکی از این تبلیغات مقاله ای از دنیس نوبل (Denis Noble)، فیزیولوژیست و زیست شناس انگلیسی، قرار داده شده است:


 "ناقوس مرگ داروینیسم به صدا در آمده است...

 این بار انجمن فیزیولوژی بریتانیا به بررسی ناکارآمدی نئوداروینیسم پرداخته و در مقاله‌ای که ژورنال فیزیولوژی آن را منتشر کرد، رسما اعلام شد:..."


 از کاربرد های غیر معمول کلمات که بگذریم، اشکالی در متن هست: انجمن فیزیولوژی بریتانیا چیزی را اعلام نکرده است، چه رسمی و چه غیر رسمی. مقاله نوبل (Nobel, 2013) در ژورنال Experimental physiology که از انتشارات زیر نظر انجمن فیزیولوژی منتشر شده است و این با اعلامیه رسمی یک سازمان علمی بسیار متفاوت است. در این صفحه می توانید انتشارات این انجمن را مشاهده کنید.


 دنیس نوبل، فیزیولوژیست برجسته ای است که از طرفداران تلفیق گسترش یافته است. عمده انتقادات این پست به وی، به دلیل تعاریفی است که شخصا از مفاهیم ارائه می دهد. در ادامه با استناد به خود مقاله مشخص خواهد شد که این تعاریف اشتباه را اگر نتوانیم یک اشکال حساب کنیم، حداقل می توانیم شکل نه چندان درست استفاده از مفاهیم بدانیم.


 نگارنده مدعی است:


"تمام ارکان‌های اصلی نئوداروینیسم رد شده است... قسمت‌هایی از این مقاله که در ژورنال فیزیولوژی آمده را عینا به همراه ترجمه می‌آوریم:


1: نئوداروینیسم بر پایه‌ی ذخیره‌ی جهش‌های تصادفی برای تولید تغییرات تدریجی از طریق انتخاب طبیعی است...  (اما) ما اکنون میدانیم که تغییرات ژنتیکی از تصادفی بودن به دور است و همچنین اغلب تدریجی نیستند."


 چنانچه که پیشتر گفته شد نوبل به دلیل تعاریف شخصی از کلمات مورد انتقاد واقع شده است. در این مقاله مکررا می بینیم که نئو داروینیسم با تلفیق مدرن یکسان دانسته می شود. این یک اشتباه بزرگ تاریخی است.


 داروینیسم چیست؟ از زمان انتشار منشا انواع چارلز داروین تا امروز، واژه داروینیست به افراد مختلفی اطلاق شده است اما موشکافی دقیق آثار داروین روشن می کند که این اطلاق ها همیشه درست نبوده اند. تکامل گرایی تا قبل از تلفیق مدرن، داروینیسم محسوب نمی شد زیرا تکامل گرایان غیر داروینیست مانند لامارکیست ها و پرش گرایان همچنان در میان دانشمندان جای خود را داشتند. اما پس از تلفیق، این تکامل گرایان به سرعت کنار رفتند و جای خود را به داروینیسم دادند.


 شکی نداریم که داروینیسم یک پارادایم علمی است: مجموعه ای از مباحث و الگو های علمی. این پارادایم چه ویژگی هایی دارد و چگونه تعریف می شود؟ سیستماتیک دان، طبیعیدان و زیست شناس تکاملی برجسته، ارنست مایر (Ernst Mayr)، تعریفی تاریخی از داروینیسم بر اساس ایده های وی ارائه کرده است. وی معتقد است داروینیسم شامل پنج ایده مستقل می شود (Mayr, 1991 و مایر، 2004):


 1- خود تکامل (evolution as such): که می توانیم آن را به عبارت خود داروین تغییر نسل ها (descent with modification) بدانیم. اولین ایده داروین که به سرعت مورد توافق تکامل گرایان قرار گرفت. بر اساس این ایده، حیات همواره در حال تغییر بوده و هر نسل از جانداران نسبت به نسل قبلی دچار تغییر می شود.


 2- نسب مشترک (common descent): این ایده نیز مورد قبول سایر تکامل گرایان قرار گرفت. بر اساس آن، تمام جانداران از نیای مشترکی منشا گرفته اند.


 3- تکثیر گونه ها (multiplication of species): داروین در مسئله گونه زایی، ایده های مختلفی داشت. وی اولین بار اهمیت مفهوم جمعیت را در پیدایش تنوع زیستی مطرح کرد اما زمان درازی طول کشید تا زیست شناسی به اهمیت مفهوم جمعیت در گونه زایی برسد.


 4- تحول تدریجی (gradualism): شاید پر مناقشه ترین ایده داروین باشد. وی معتقد بود تغییرات به صورت تدریجی و نه پرشی رخ داده، در دراز مدت چهره حیات تغییر می کند. این ایده را لامارکیست ها پذیرفتند اما پرش گرایان تنها به تحولات ناگهانی باور داشتند. امروزه می دانیم سرعت تغییرات می تواند متفاوت و شاید سریع باشد اما تحول تدریجی همچنان در تغییرات نقش ایفا می کند.


 5- انتخاب طبیعی (natural selection): عامل کلیدی که به عقیده داروین مهم ترین عامل تغییرات بود. امروزه نیز هم در تلفیق مدرن و هم گسترش یافته این مکانیسم لحاظ شده است.


 با شناخت بدنه پارادایم داروینی، اکنون می توانیم بدانیم نئو داروینیسم چیست. چارلز داروین در کنار کار خود در زیست شناسی تکاملی، در وراثت نیز نظریه پردازی کرده بود. داروین معتقد بود انتخاب روی تنوع اعمال می شود، و برای توجیه این تنوع وی معتقد به نوعی وراثت به نام پان ژنز (Pangenesis) بود که توارث ویژگی های اکتسابی را می پذیرفت.


 آگوست وایزمن (August Weismann) از جمله تکامل گرایان بزرگ پس از داروین، با بررسی های خود نشان داد که وراثت تنها از راه سلول های جنسی ممکن است؛ یافته ای که پان ژنز را طرد می کرد. جالب این جاست که آلفرد راسل والاس، دوست نزدیک داروین که در ارائه و تثبیت نظریه انتخاب طبیعی با وی همکاری داشت، و اغلب داروینیست های دیگر نظر وایزمن را در مورد وراثت پذیرفتند و پان ژنز را کنار گذاشتند (مایر، 2004).


 جرج جان رمانس (George J. Romanes)، زیست شناس تکاملی، در کتاب خود (Romanes, 1894) پارادایم داروینی را که پان ژنز از آن حذف شده بود، نئو داروینیسم نامید. بسیاری از مورخان به اشتباه نئو داروینیسم را همان تلفیق مدرن دانسته اند، در حالی که از نظر تاریخی این یک اشتباه فاحش است: واژه نئو داروینیسم حدود نیم قرن قبل از تلفیق به کار رفت. متاسفانه دنیس نوبل به همین اشتباه رایج دچار شده است: وی نئو داروینیسم را به اشتباه مترادف تلفیق مدرن می داند و چون معتقد است تلفیق گسترش یافته جایگزین تلفیق مدرن شده است، نئو داروینیسم را مردود اعلام می کند!


"The ‘Modern Synthesis’ (Neo-Darwinism) is a mid-20th century gene-centric view of evolution..."


"I will show that all the central assumptions of the Modern Synthesis (often also called Neo-Darwinism) have been disproved..."


 مشاهده می کنید که نوبل این دو واژه را کاملا خلط کرده است. خلقت گرایان نیز از این اشتباه حداکثر استفاده را برده اند. با توجه به تعریف ما از پارادایم داروینی، تلفیق گسترش یافته نیز خود جزئی از این پارادایم است.


 اما اشتباه بزرگتر وی - که شکر خدا نویسنده کاری با آن ندارد!- در مورد ژن محوری است:


"gene-centric view of evolution, based on random mutations..."

"Following the gene-centric view of the Modern Synthesis..."

"Gene-centred view of natural selection..."


 گویا نوبل گمان می کند تلفیق مدرن دیدی کاملا ژن محورانه نسبت به تکامل دارد در حالی که این طور نیست. نگاه به واحد انتخاب و سطح انتخاب، همواره مسئله ای اختلافی بوده است. تنی چند از مفسران نامی تلفیق مدرن از مایر (Mayr, 1997) و گولد (Gould, 1997) گرفته تا الیوت سابر ژنتیک دان (Sober, 1984)، همگی از منتقدان سرسخت ژن محوری بودند؛ گرچه بر خلاف عمده طبیعی دانان، برخی ژنتیک دانان ژن محوری را ترجیح می دهند، اما این بدان معنا نیست که تلفیق مدرن چنین دیدگاهی را ایجاب می کند. اعتقاد این افراد به انتخاب فرد به جای ژن و وقوع انتخاب سطوح مختلف و نه فقط ژن، این ادعای عجیب نوبل را به چالش می کشد.


 اکنون از موضوع اندیشه تکاملی فاصله گرفته به بررسی ادعا های نوبل می پردازیم. آیا جهش ها واقعا تصادفی نیستند؟ ابتدا ببینیم منظور وی از تصادفی بودن جهش ها چیست؟


"Shapiro gives large numbers of references on the non-random nature of mutations... The evidence is that both the speed and the location of genome change can be influenced functionally. Changes in the speed of change are well known already from the way in which genome change occurs in immunological processes.


 وی با ارجاع به شاپیرو می گوید: شاپیرو تعداد زیادی از اسناد طبیعت غیر تصادفی جهش ها را ارائه کرده است... شواهد شامل سرعت و مکان تغییر ژنوم است که می تواند روی عملکرد اثر بگذارد. تغییرات در سرعت تغییر اکنون به خوبی از راه [بررسی] تحولات درفرایند های ایمونولوژیکی شناخته شده است."


 چنانچه که می بینید نوبل دلیل تصادفی نبودن جهش ها را تفاوت در سرعت و مکان تغییرات می داند، اما این تفاوت چه ارتباطی به تصادفی بودن جهش ها دارد؟ مگر تصادفی بودن جهش ها به معنای این است که سرعت وقوع تغییرات در ژن ها تفاوتی ندارد؟ به هیچ وجه، تصادفی بودن در کاربرد علمی را به این صورت می توان تعریف کرد:


 "فرایندی را تصادفی می دانیم که علل فیزیکی در آن بتوانند به نتایج متعددی منجر شوند، و نتوانیم نتیجه در هر مورد خاص پیش بینی کنیم (Futuyma, 2005)."


 جهش ها چنین فرایندی هستند: ما هیچ الگویی برای پیش بینی رخ دادن آن ها نداریم. آن ها بدون توجه به اثری که می گذارند رخ می دهند (شخصا از هر کسی که به وقوع تصادفی جهش ها باور ندارد خواهش می کنم در اسرع وقت خودش را بدون محافظت در معرض پرتوی X قرار بدهد). جالب این جاست که نوبل نیز اشاره می کند:


the key question is not so much whether changes are truly random... but whether they are chance events from the viewpoint of function.


 گویا این بخش از دید نگارنده داروین ستیز پنهان مانده است. نگارنده ادامه می دهد:


"2: تمام مطالعات دقیق درباره‌ی جهش‌ها(جهش زایی) نشان دهنده‌ی الگوهای غیر تصادفی و معنی‌دار برای تغییرات است.

3: تمام ارکان‌های اصلی نئوداروینیسم رد شده است."


 در بالا ادعای مذکور تفصیلا بررسی شد. اما جالب این جاست که نگارنده می گوید "تمام مطالعات درباره جهش زایی" در حالی که هم نوبل و هم (Shapiro, 2011) که مرجع نوبل است درباره جهش زایی که درباره الگوی تغییرات ژنومی سخنی نگفته اند. پیشتر گفتیم که مشخصا انتخاب به تغییرات شکل می دهد و بدیهی است که شاهد چنین الگو های غیرتصادفی باشیم و اصلا تکامل به همین معناست!


 "دقت کنید که این مطالب را خوده ژورنال فیزیولوژی تایید و منتشر کرده است. اساس تفکر خداناباوران جهش‌های تصادفی و تغییرات تدریجی است، اما اکنون مشخص شده که نه جهش‌ها تصادفی هستند و نه تغییرات تدریجی هستند."


 اولا انتشار یک مقاله به معنای این نیست که منتشر کننده آن را حمایت می کند. پیشتر درباره اثر دانینگ- کروگر مطلبی در این وبلاگ منتشر شد؛ همان طور که مشاهده شد، مقاله کریوگر و مولر در مخالفت با دانینگ و کروگر، در همان نشریه ای منتشر شد که مقاله دانینگ و کروگر در آن منتشر شده بود!

 دوم، اساس تفکر خداناباوران؟ آیا زیست شناسان تکاملی خداناباورند؟ آیا دوبژانسکی که از پدران تلفیق مدرن بود یا خود داروین، خداناباور بودند؟!

 سوم، منظور نوبل از تدریجی نبودن تغییرات واقعا چیست؟ وی به پدیده هایی مانند تحرک قطعات ژنومی (کشف خانم باربارا مک کلینتون) و انتقال عرضی ژن اشاره می کند. اما آیا واقعا این تغییرات تحول تدریجی را به چالش می کشند؟ ابدا. در گذشته توضیحاتی بسیار خلاصه درباره آناژنز و کلادوژنز دادیم. هر دو نوع الگوی گونه زایی، با هم موجب پیدایش تنوع زیستی در دنیای کنونی شده اند. شاید در نگاه اول به نظر بیاید که آناژنز مصداقی از تحول تدریجی است و کلادوژنز خیر، اما در واقع این طور نیست. منظور از تحول تدریجی در برابر تحول پرشی (saltation) است. بدین معنا که گونه زایی در یک نسل به طور پرشی رخ نمی دهد نه این که تحولات آهسته و پیوسته اند (Mayr, 1991) [لازم است یادآور شد که ایزوله شدن می تواند در یک نسل زخ دهد اما برای تغییر چهره گونه یک نسل تغییر کافی نیست]. شاید خالی از لطف نباشد که جملاتی از داروین را درباره تحول تدریجی نقل کنیم:


 "محتمل است که دوره هایی که در آن هر گونه متحمل تغییرات می شوند، با وجود آن که طولانی و چندین ساله باشند، در مقایسه با دوره هایی که بدون تغییر می مانند کوتاه باشد (Darwin, 1872)."


 از طرف تبادلات ژنی که نوبل از آن ها یاد می کند، در تلفیق مدرن نیز لحاظ شده اند. در مورد انتقال عرضی ژن، حتی مایر در (مایر، 2004) برای تعریف گونه به آن اشاره داشته است. اما هیچ یک از این موارد قادر به تغییر چهره یک گونه در یک نسل نیستند. تعجب آور است که نوبل تا این حد با بی دقتی از واژه ها استفاده می کند؛ گویا تحول تدریجی را بدین معنا در نظر دارد که همه تغییرات باید در زمانی طولانی مدت رخ بدهند.


"مطمئنا در ماه‌های اخیر خبرا مبنی بر اینکه در آخرین جلسه‌ی آکادمی علمی بریتانیا(2016)  ناکارآمدی داروینیسم مورد بررسی قرار گرفت را شنیده‌اید. بعد از انتشار این خبرها ایرانیان شکست خورده‌ی پیرو داروینیسم برای جلوگیری از رسوایی بیشتر به تکاپو افتادند که این شکست را از هر راهی که شده توجیه کنند. از جمله اعلام کردند که در جلسه‌ی اخیر آکادمی علمی بریتانیا فقط در مورد کشفیات جدید زیست‌شناسی و آپدیت شدن فرگشت بحث شده و فرگشت قرار است آپدیت شود. باید از این پیروان شکست خورده‌ی داروینیسم پرسید که آیا قرار است فرگشت آپدیت شود و یا قرار است داروینیسم نابود شود؟ برای اینکه جواب این سوال را بدانید و همچنین برای اینکه بدانید چرا در نشست اخیر آکادمی علمی بریتانیا ناکار آمدی داروینیسم بررسی شد ابتدا به توضیحات زیر دقت کنید:..."


 مهارت نگارنده در غوغا کردن مثال زدنی است. "پیروان شکست خورده داروینیسم"؟ به چه علت شکست خورده؟ به دلیل چند جلسه در بازبینی نظریه تکامل؟ با بررسی نوشته های دیگر همین نگارنده به خبر فوق می رسیم. خبری از چیزی به نام آکادمی علمی بریتانیا نیست. جلسات مذکور با حضور جمعی از زیست شناسان برجسته بریتانیایی از جمله نوبل، در انجمن سلطنتی که یک مرکز علمی است، برگزار شده است. اما موضوع جلسه در ابتدای خود متن آمده است:


"Developments in evolutionary biology and adjacent fields have produced calls for revision of the standard theory of evolution, although the issues involved remain hotly contested.


 پیشرفت ها در زیست شناسی تکاملی و رشته های مشابه صدا هایی برای بازبینی نظریه متعارف تکامل به پا کرده است، در حالی که مباحث مرتبط به نحو داغی مورد بحث مانده اند."


 چگونه نگارنده از این جلسات تعبیر به ناکار آمدی پارادایم داروینی می کند؟! در حالی که موضوع جلسه بحث پیرامون نیاز به تجدید نظر است؟ به متون زیر برگرفته از سخنرانی های دانشمندان تکامل گرا در همین جلسات توجه کنید تا متوجه محتوای بحث بشوید:


"Prof. Denis Noble: Evolution involves interaction between several processes at multiple levels, as Charles Darwin also believed...


 پروفسور دنیس نوبل: تکامل تعامل میان فرایند های متعددی در سطوح چندگانه [از مولکول تا گروه- مترجم] را شامل می شود، چنانچه که داروین نیز بدان باور داشت..."


"Prof. Russell Lande: The theory of evolution of phenotypic plasticity is an important extension to neo-Darwinism, but does not necessitate a major revision of its foundations. The same conclusion applies to epigenetic mechanisms including interactions between genes or tissues in development, and to transgenerational phenotypic effects such as somatic inheritance, maternal effects and DNA methylation...


پروفسور راسل لیند: نظریه تکامل انعطاف فنوتیپی [تغییر فنوتیپی در پاسخ به تغییرات محیط در برخی جانداران متداول است. این پدیده را انعطاف فنوتیپی می نامند- مترجم] یک گسترش مهم در نئو داروینیسم است اما تجدید نظری اساسی را در بنیاد های آن ایجاب نمی کند. در مورد مکانیسم های اپی ژنتیکی شامل تعامل بافت ها و ژن ها طی تکوین، و نیز در مورد اثرات فنوتیپی وراثتی مانند وراثت پیکری [مربوط به سلول های غیر جنسی و پیکری- مترجم]، اثر مادری [احتمالا منظور نقش پذیری ژنومی است- مترجم] و متیلاسیون DNA، چنین نتیجه ای برقرار است..."


"Prof. Tobias Uller: I will suggest that this perspective helps to clarify how different mechanisms of inheritance contributes to evolution...


"پروفسور تابیاس یولر: (پس از توضیح درباره تغییر تعریف علمی وراثت) من پیشنهاد خواهم کرد که این منظر [از وراثت] به روشن شدن تفاوت ارتباط هر یک از مکانیسم های توارث با فرگشت کمک می کند..."


"Prof. John Dupré: While evolution is of course a process, it is often implicitly supposed that the entities that evolve or that constitute the evolutionary process, whether genes, organisms, populations, or whatever, are kinds of things... I argue that these too are better seen as processes...


"پروفسور جان دوپرو: با این که قطعا فرگشت یک فرایند است، اغلب فرض می شود که موجودات تکامل می یابند یا در فرایند تکاملی تشکیل می شوند، چه ژن باشند، چه جاندار، چه جمعیت یا هر چیز دیگری از این نوع... درباره این که بسیار بهتر است به عنوان فرایند به این ها نگریسته شود، بحث خواهم کرد..."


"Eva Jablonka: considering the many evolutionary consequences of epigenetic inheritance requires an extension of the evolutionary synthesis beyond the current neo-Darwinian model...

 پروفسور ایوا جابلونکا: با در نظر گرفتن پیامد های تکاملی فراوان توارث اپی ژنتیک به گسترشی در تلفیق تکاملی، ورای مدل نئو داروینیستی کنونی نیاز است..."


 از این دست اظهارات در متن فوق زیاد است اما خبری از "ناکار آمدی" مبانی پارادایم داروینی یا حتی حذف نظریه تکامل نیست. نگارنده به طور کامل تبلیغات همه جانبه ای علیه داروینیسم به کار گرفته بی آن که از محتوای متن باخبر باشد:


"مکانیزم نئوداروینی (یا همان سنتز مدرن) بر جهش‌های تصادفی که در DNA رخ میدهد و به نسل‌های بعد منتقل میشود استوار است..."


 نویسنده در تشخیص نئو داروینیسم از تلفیق مدرن دچار اشتباه شده است، حتی بیشتر از نوبل، تا آن جا که نئو داروینیسم را یک مکانیسم می داند. لازم به یاد آوری است که نئو داروینیسم یک پارادایم، تلفیق تکاملی یک نظریه و جهش تنها یکی از مکانیسم های تکاملی است.


"به عبارت دیگر پیروان داروینیسم ادعا میکردند که گونه‌های مختلف جانداران از طریق جهش‌های تصادفی که در DNA رخ میدهند شکل گرفته‌اند..."


 حتی یک داروینیست در طول تاریخ علم چنین ادعایی نداشته است بلکه دقیقا چنین ادعایی در تضاد با تحول تدریجی است. تحول تدریجی مخالف وقوع گونه زایی جهشی در یک نسل است. چنین ادعا هایی متعلق به تکامل گرایان پرشی بود که پیش از تلفیق مدرن به حاشیه رانده شدند.


 "به طور خلاصه ادعا میشد آن چیزی که به نسل‌های بعد منتقل میشود و عامل اصلی شکل‌گیری گونه‌های مختلف جانداران است, فقط و فقط جهش‌های تصادفی است که از طریق انتخاب طبیعی به نسل‌های بعد منتقل میشود..."


 به راستی کدام داروینیست جهش ها را تنها مکانیسم دخیل در گونه زایی دانسته است؟ یا کدام یک اظهار کرده اند که انتخاب طبیعی باعث توارث جهش ها می شود؟


"اما اکنون مشخص شده است که اولا جهش‌هایی که قبلا تصادفی نامیده میشدند, در واقع تصادفی نیستند و دوما این جهش‌ها تنها چیزی نیستند که به نسل‌های بعد منتقل میشوند بلکه عوامل بسیار زیاد و مهم‌تر دیگری در شکل گیری DNA و گونه‌های مختلف جانداران نقش دارند..."


 درباره این که آیا جهش ها تصادفی اند بحث شد. و منظور از عوامل دخیل دیگر در شکل گیری DNA چیست؟ اگر منظور توارث اپی ژنتیک است، ابدا ارتباطی با توالی مولکول DNA ندارد. و در ضمن چه کسی جهش را تنها مکانیسم تکاملی دانسته است؟


"به طوری که این جهش‌ها به حاشیه رفته و تاثیر چندانی در شکل گیری گونه‌های مختلف جانداران ندارند(از جمله اپی‌ژنتیک و انتقال افقی DNA و... که این جهش‌ها را به طور کامل به حاشیه میبرند)... به عبارت دیگر اکنون مشخص شده است که نه تنها جهش‌های تصادفی همه‌ی گونه‌های مختلف جانداران را به وجود نیاورده, بلکه اصلا جهش‌های تصادفی و انتخاب طبیعی(نئوداروینیسم) در حاشیه هستند و تاثیر چندانی در شکل‌گیری گونه‌های مختلف جاندران ندارند و جالب‌تر اینکه این جهش‌ها دارای الگوی غیر تصادفی هستند. به همین دلیل در جلسه‌ی اخیر آکادمی علمی بریتانیا نا کارآمدی داروینیسم(جهش‌های تصادفی و انتخاب طبیعی) بررسی شد."


 کدام یک از دو منبع ارائه شده توسط نگارنده این ادعا ها را مطرح کرده بود؟ نویسنده بر چه اساسی معتقد است جهش ها در حاشیه قرار گرفته اند؟!


 با کمال تحیر از حجم ادعا های بی پایه مطرح شده در این تبلیغ، پست را با ذکر دو نکته به پایان می رسانم: نخست این که هرگز فریب تبلیغات را نخورید. خصوصا در دنیای امروز، اخبار علمی که حاکی از تجدید نظری اساسی باشند، به سرعت مخابره می شوند. از همین رو، اگر چنین رویدادی واقعا به وقوع بپیوندد، از چشم مجامع علمی دور نمی ماند. همچنین هرگز به اشتباه نیافتید که این بحث ها واقعا ناشی از عقاید افراد باشند. دوم، یاد آور می شوم جایگاه نوبل در زیست شناسی سیستم ها و فیزیولوژی انکار نشده و در صدد چنین کاری نبوده ام.


 بازبینی: ظاهرا بحث کوچکی میان جری کوین (Jerry Coyne) و دنیس نوبل به وجود آمده است. پاسخ های پروفسور نوبل به کوین، موید محتوای این پست است. برای مثال ایشان در سایت خود به روشنی بیان کرده اند:


"...I argue that Darwin was (largely) right! See Darwinism, Enough said... It is a simple historical mistake to conflate Darwinism with Neo-Darwinism.


"من استدلال کرده که داروین (شدیدا) درست می گفت! صفحه داروینیسم را ببینید، به قدر کفایت گفته شده است... این یک اشتباه ساده تاریخی است که داروینیسم و نئو داروینیسم را به خطا خلط کنیم."


 و در صفحه داروینیسم اعلام کرده اند که:


"Does the 2013 article criticise Darwinism? No. Not really. In fact the main thrust of the article is a return to a less dogmatic view which is more in keeping with Darwin’s original ideas.


آیا مقاله 2013 من داروینیسم را نقد کرده است؟ نه، واقعا نه. در حقیقت، انگیزه اصلی مقاله بازگشت به دیدگاهی کمتر دگماتیک است که به ایده های ابتدایی داروین وابستگی بیشتری دارد."


 در صفحه ای نیز مستقیما دوری عقاید خود از طراحی هوشمند و خلقت گرایی را اظهار داشته اند:


"Both the creationists and the supporters of ID tend to take every example of a break with neo-Darwinism as a vindication of their views. Some have done the same with my article, despite the fact that I make it clear that I am arguing for a return to... Darwin's own ideas.


 هم خلقت گرایان و هم حامیان طراحی هوشمند تمایل دارند که هر نمونه ای از شکست های نئو داروینیسم را حمایتی از دیدگاه های خود تلقی کنند. برخی کار مشابهی را با مقاله من انجام داده اند در حالی که تصریح کرده ام که به دنبال بازگشت به... آرای خود داروین هستم."


این اختلاف بین ادعای نگارنده و واقعیت بسیار عجیب است!


منابع:


Darwin, C.R. 1859, On the origin of the species by means of natural selection, sixth edition 1872, p 313.


Futuyma, D.J. 2005, "Evolution", Cumberland, MA: Sinauer (نقل از دانشنامه فلسفه استانفورد).


Gallup, G.H. 1982, The Gallup poll: public opinion 1982.

Gallup, G.H. 1993, The Gallup poll: public opinion 1993


(آمار یاد شده در کتاب های فوق از این جا نقل شده اند:

 سوکال، آلن و بریکمون، ژان، چرندیات پست مدرن، ترجمه عرفان ثابتی، 1384، تهران، نشر ققنوس.)


Gould, S.J. 1997, Darwinian fundamentalism, New York review of book.


Mayr, E. 1991, One long argument: Charles Darwin and the genesis of modern evolutionary thought, Harvard University Press (ویژگی های پارادایم در این جا ذکر شده اند).


Mayr, E. 1997, The objects of selection, The National Academy of Sciences of the USA.


 مایر، ارنست، 2004، چه چیزی زیست شناسی را بی همتا می سازد؟ توضیحاتی درباره خودمختاری یک رشته علمی، ترجمه کاوه فیض اللهی، مشهد، نشر جهاد دانشگاهی، 1388. صفحات 103 تا 118 و 187.


Noble, D. 2013, Physiology is rocking the foundations of evolutionary biology, Experimental physiology.


Romanes, G.J. 1894, Darwin and after Darwin: an exposition of the Darwinian theory and a discussion of post- Darwinian questions, Chicago: Open court publishing.


Shapiro, J.A. 2011, Evolution: a View from the 21st Century . Pearson Education Inc., Upper Saddle River , NJ , USA (هر آن چه در مقاله نوبل نوشته شده بود ذکر کردم).


Sober, E. 1984, The nature of selection: evolutionary theory in philosophical focus, Cambridge, MIT press.


Wei, C.A., Beardsley, P.M., Labov J.B. 2012, Evolution education across the life sciences, CBE life sciences education.